☆☆برای تو کوچووووووولوی من☆☆

تموم شد مامانی...

1393/8/20 1:32
نویسنده :
56 بازدید
اشتراک گذاری

تموم شد...
من خرابش کردم،پل ها رو سوزوندم...
نمیشه برگردم،گریه هامون ساده خنده ها سالم بود چه فضای خوبی بینمون حاکم بود...
شعرامو میخوندی،حرفهامو میشنفتی...
دیگه هیچ رویایی تو شب و رویام نیست،خسته و دل تنگم تو شبام رویا نیست،تو بخند و خوش باش نقل این حرفها نیست...
تموم شد،حالم خیلی بده،خیلی...
چشمام خیسه خونن...
چند بارم خون بالا آوردم،دلم گرفته...
خیلی دوستش دارم خیلی ولی باور نمیکنه،اصلا نذاشت حرف بزنم،من نه قهرمانم نه کارم خوب بود،خدا میدونه چقدر دارم زجر می‌کشم،عکسهاش رو گذاشتم روبروم و همش گریه اشک خون...سر دردی که بلا جونم شده،خیلی حرف زدیم راست میگه ولی میترسم،درکم نمیکنه...
نمیدونم باید چطور با دوریش بسازم ولی از آینده میترسم...
عکسش رو دوباره کشیدم همون پنج شنبه،امشب تموم شد،هر چی خواست بهم گفت...
بیخیال میرم که با خیالت عاشقی کنم...
1:22

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)