☆☆برای تو کوچووووووولوی من☆☆

خودابش...

1393/8/20 21:23
نویسنده :
88 بازدید
اشتراک گذاری

سلام:اون شعری بود من نوشتم نگفتم تو خوشی بی من... چون قافیه ش ناقص میشد اون قسمتش رو نوشتم،من تو رو نشناختم؟باشه.آره نذاشتی حرف بزنم،حرفهام نذاشتی بگم منم گفتم حالا که اینطوریه حرفی باهات ندارم چون نذاشتی حرف بزنم،آره دوست داشتنم رو باور نداری،هرچی دلت خواست گفتی... پشیمون از چی بشم؟فکر کردی زندگیم سر پا میشه؟ یا چی که میگی خدا بهت اینطور نگه؟هیچ اتفاق خاصی قرار نیست بعد تو برا من بیفته،من رابطمون رو گفتم تموم شد،گفتم تو تمومش کردی؟ خودمم که میگم بد کردم،یه ذره نمیخوای بهم حق بدی فقط مقصرم میکنی... امروز صبح بیدارت کردم جواب سلامم ندادی... گفتم با اینکه گفتم خدافظ ولی محسن خوب جوابم رو میده اما نه...هی! میرم دلیل هم دارم براش. دیگه اینجا هم نمیام شاید یه وقتی اومدم ولی نمیدونم کی مامانی،امروز سر کلاس یکی رو پشت پنجره کلاس اتفاقی دیدم فکر کردم محسنه،رنگم پرید قلبم تند تند میزد،گریه ام گرفت وقتی خوندم چی نوشتی،باز مثله بارون بهار...جا من نیست پس حالم رو نمیفهمه... خدانگهدار مامانی واقعا پنهان نا پیدا بودیا. خودابش...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)